زمرد

قلبم گرومپ گورومپ می زنه. امروز رفتم بانک ملی دانشگاه کارت جدید گرفتم بعدش هم رفتم کتابخونه. هی صدای سرفه میومد. سر باجه یه آقایی پرسید آقای فلانی امروز خیلی شلوغه. چه خبر شده؟ -بین اواخر قرن 17 انگلستان، که زمان برافتادن سیستم فئودال ها و در کل کشمکش مردم و نهاد ها برای داشتن حق اثرگذاری بیشتر در سیستم جدید جهانی بوده و دوره صفویه، اولی رو انتخاب می کنم. قرن 17 و 18 زمانی بوده که پیشرفت علم رو داریم در اروپا که هم سیستم فئودال رو برمی اندازه و به مردم میدان میده برای پیشرفت شخصی و گیدا کردن هویت خودشون در جامعه، یعنی بر خلاف قبل. این بین از تاثیر کلیسا هم کم میشه. در انگلستان به خاطر مذهبی که دربار تعریف می کنه و رویگردان از مذهب کاتولیک. شاه هم این وسط بدش نمی اومده این وسط قدرت کلیسا هم به قدرت خودش ضمیمه بشه. در کل جمع این موارد شرایط خاصی رو در این دوره به وجود میاره. زمرد...

می خوام یه اعترافی بکنم. من از اینکه توی موقعیتی قرار بگیرم که به عنوان تازه عروس بخوام با طرف مقابلم برم مهمونی حلا چه از طرف اون چه از طرف خودم وحشت دارم. دلم نمی خواد شام یا نهار بریم جایی و من با اون بخواد نگرانی این رو داشته باشه که از نظر دیگری شاید جالب نبوده پذیرایی. یعنی واقعا به نظرم معضلیه.به نظرم البته این نگرانی همیشه از طرف خونواده دختر بیشتره چون دختر ها به حکم زن بودنشون محکوم به زندگی بخش بودن هستند و در چنین مواقعی قادر به درک عصاره ی دور هم بودن و پیدا کردن آن نخ نامرئی خوشبختی هستند معمولا. کمی هم جمله ثقیل شد. امیدوارم متوجه بشید زمرد...